محمدفوادمحمدفواد، تا این لحظه: 14 سال و 20 روز سن داره

محمد فواد گل مامان و بابا

محمد فواد بيمار شده

محمدفواد چند روزه سرما خورده و صداش گرفته و گلوش درد می کنه  و نمی تونه جیغ بزنه، زینب هم مثل داداشش سرما خورده و همش سرفه می کنه انشاالله که زودتر هر دوشون خوب شن براشون دعا کنيد. انشالله هيچ بچه اي بيمار نشه
19 آذر 1390

در عزاي امام حسين

محمد فواد در ماه محرم تقريبا هر شب به همراه بابا و مامان و زينب به  هيات هاي عزاداري رفت و براي سيد و سالار شهيدان وياران باوفايش سينه زني کرد امسال اولين سالش بود که متوجه مي شد و همراه بقيه سينه زني مي کرد البته بعضي وقتها هم حوصلش سر مي رفت و بازي مي کرد کلي هم دوست در هيات پيدا کرد.  اميدوارم هميشه پيرو راه اهل بيت عليهم السلام  باشه ...
18 آذر 1390

دو دوست خوب

محمد فواد و خواهرش همديگر رو خيلي دوست دارند و زينب خانم دائم مواظب برادرش هست و دائم با هم بازي مي کنن و اصلا اهل دعوا نيستند و اگر محمد فواد کوچکترين مشکلي پيدا کنه زينب انقدر ناراحت مي شه که براي داداشش گريه مي کنه محمدفواد هم  همه جا از زينب در برابر بچه هاي ديگه حمايت مي کنه. ...
15 آذر 1390

خرگوش و پيشي

زينب خواهر محمد فواد از اين نقاشي ها روي صورت خيلي دوست داره اين دفعه محمد فواد هم براي اولين بار صورتشو گريم کرد. ...
25 فروردين 1390

محمدفواد خوبم یکساله شد

محمدفواد امروز یکساله شد و قراره براش تولد بگیریم و اقوام رو دعوت کنیم. محمدفواد پسر خیلی خوبی هست و به حرف بابا و مامان گوش می ده. فقط بعضی وقتها جیغ می زنه که قول داده دیگه جیغ نزنه البته بخاطر این جیغ می زنه که نمی تونه حرف بزنه. ولی من و مامانی خیلی دوسش داریم و محمد فواد هم پسر بسیار مودبی هست.
23 فروردين 1390

تولد پسر گلم

محمد فواد روز بيست وسه فروردين سال 89 به دنيا اومد و دل من و مامانشو وخواهرش و پدر بزرگها و مادربزرگاش و همه فامیل رو حسابي شاد کرد. روز بيست و چهارم براش شناسنامه گرفتم و اسم محمدفواد رو که از قبل براش انتخاب کرديم در شناسنامش درج کرديم. زينب هم داداشو خيلي دوست داره و از چند ماه قبل از تولدش روز شماري مي کرد تا برادرش به دنيا بياد. امیدوارم که پسر خوب و مودب و مومن و موفقی باشه انشاالله
24 فروردين 1389